-------------------------------------------------------------------------------- چند حرف **گفتم : تو شـیرین منی گفتي : تو فرهـادی مگر؟ گفتم : خرابت می شـوم. گفتی : تو آبـادی مگـر؟ گفتم : ندادی دل به من. گفتی : تو جان دادی مگر؟ گفتم : ز کـویت مـی روم. گفتی :تو آزادی مگـر؟ گفتم : فراموشم مکن. گفتی : تو در یادی مگر؟ **چقدر حقيرند مردماني که نه جرأت دوست داشتن دارند ، نه ارادهي دوست نداشتن ، نه لياقت دوست داشته شدن و نه متانت دوست داشته نشدن، با اين حال مدام شعر عاشقانه ميخوانند **روزگاري مردم دنيا دلشان درد نداشت. هر كسي غصه اينكه چه مي كرد نداشت. چشم سادگي از لطف زمين مي جوشيد. خودما نيم زمين اين همه نا مرد نداشت **ماه به من گفت،اگر دوستت به تو پیامی نمی دهد چرا ترکش نمی کنی؟ به ماه نگاهی کردم و گفتم آیا آسمان تو را ترک می کند زمانی که نمی درخشی؟ **كوچيك كه بوديم تنها كفشامون رو اشتباه مي پوشيديم ، اما حالا چي؟ حالا كه بزرگ شديم تنها كار درستمون پوشيدن كفشامونه !!! **مهربانی را وقتی دیدم که کودکی خورشید را در دفتر نقاشیش سیاه کشید تا پدر کارگرش زیر نور آفتاب نسوزد ** آدم ها در دو حالت همديگر را ترك مي كنند: اول اينكه احساس كنند كسي دوستشون نداره و دوم اينكه احساس كنند يكي خيلي دوستشون داره **تو اگر باز کنی پنجره ای سمت دلت : میتوان گفت که من چلچله لال توام: مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف : سخت محتاج به گرمای پر و بال توام **به دريا بزن قايقت مي شوم ، حقيرم ولي لايقت مي شوم ، من عاشق شدن را بلد نيستم ، تو يادم بده عاشقت ميشوم **خدايا من اگر بد کنم تورا بنده ديگر بسيار است تو اگر با من مدارا نکني مرا خدايي ديگر کجاست؟؟؟؟ **بااشک،تمام کوچه راترکردم، رفتی و ندیدی که چه محشرکردم. دیشب که سکوت خانه دق مرگم کرد دلبستگی ام رابه توباورکردم.
:: بازدید از این مطلب : 547
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11